کلبه ی تنهایی تنهای عاشق
درباره وبلاگ


سلام به همه دوستان و عزیزانم سلام به دخمل پسل های خوشل خلی خوشال میشم اگه نظر بذارید امیدوارم از وبم خوشتون بیاد آن قدر نام تو را زمزمه کردم که لبم سوخت ولی نام تو را توبه نکردم واسه پرکشیدن من خواستی آسمون نباشی حالا پرپرز میزنم من تا همیشه آسوده باشی شبی پرسیدمش با بیقراری به غیر از من کسی را دوست داری؟ به چشمش اشک شد از شرمساری میان گریه هایشگفت آری... بدبیاری یعنی بد بی یاری... ای که دور از من و در قلب منی باخبر باش که دنیای منی کاش میفهمیدم چیست؟ آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست...

پيوندها
ردیاب جی پی اس ماشین
ارم زوتی z300
جلو پنجره زوتی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دوستانه و آدرس drfatima1997.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 36
بازدید دیروز : 11
بازدید هفته : 106
بازدید ماه : 106
بازدید کل : 8063
تعداد مطالب : 62
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 36
بازدید دیروز : 11
بازدید هفته : 106
بازدید ماه : 106
بازدید کل : 8063
تعداد مطالب : 62
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1

نويسندگان
فاطیما

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 9:54 :: نويسنده : فاطیما

 

سلام...نمیدونم چرا ولی خیلی دوس دارم اینو براتون بزارم.
 
دیوار کوچکی بین من و توست
همیشه فاصله ی کمی بین من وتوست.
ای کاش میشد این دیوار رو بردارم و قلبت رو بدزدم!
بعد از منتظر موندن،بعد از نگه داشتن تلفن،
اهمیت نمیدم که چقدر منتظر موندم
چون فقط میخوام صدای تورو بیشتر از هر چیز دیگه ای بشنوم.
اولین چیزی که باید بگم چیه؟
وقتی بهت زنگ میزنم تو در چه حالی؟
تنهایی تمرین میکنم،حرفام که تموم میشه،شمارتو میگیرم.
دوباره امروز مثل یه عادت،
بعد از تمرین حرفام،
تلفنم رو برمیدارم.
میدونم که نمیتونم اما یه بار دیگه
شمارتو میگیرم،
-ببخشید
فقط این کلمه
وقتی صداتو میشنوم همه چی از ذهنم پاک میشه و قاطی میکنم.
خاطرات زیادی باتودارم،
نمیتونم فراموشت کنم،
هرگز!
تو...منو...پشت تلفن میشناسی،نه؟
چرا هنوزم به تو فکر میکنم؟
فراموشت میکنم مثل یه چتر خراب...
پس چرا دوباره شمارتو میگیرم؟
شمارتو میگیرم،
-ببخشید
فقط این کلمه
فقط میخوام دوباره صداتو بشنوم
دوباره شمارتو میگیرم...
حرفم اینه که خیلی دلم برات تنگ شده!
نوک زبونم مونده بود،
باید بهت میگفتم،
چون برای گفتنش خیلی تمرین کردم...
 
چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 9:51 :: نويسنده : فاطیما

 

بزار من باشم
ببین
خیلی وقته خودتم میدونی
پس منو نگاه کن تا همه چیرو بهت بگم:
اول اولش برام خیلی عجیب بود
ولی نمیدونم از کجا شروع شد
در مورد چیزی که میخوام بگم خجالت میکشم عشق من
ولی شانس فقط ممکنه یه دفعه تو زندگی یکی به وجود بیاد
و الان زمانش برای من رسیده
من همین جا شروع میکنم عزیزم،
بزار من اون یه نفر باشم که برای تو میشه
من میخوام اون فرد باشم
بزار من باشم
بزار من اون یه نفر باشم که همیشه به تو فکر میکنه
بزار من اون یه نفرباشم که قول میده برای تو زندگی کنه
بزار من اون یه نفر باشم که همیشه عاشقت میمونه
بزار من باشم
فقط یه چیزی باعث میشه تو این دنیا بدرخشم
واون تویی
تو تنها فرد توی میلیون ها آدمی
جایی که میتونم در بین همه ستاره ها نفس بکشم کنار توئه
خوشحالی،ناراحتیم،لبخندم  و اشکهام همه برای توان
چیزی برای ترسیدن وجود نداره وقتی باتو هستم
بزار من اون یه نفر باشم که وجودش به خاطر توئه
بزار من اون یه نفر باشم که همیشه بهت فکر میکنه...
 
 
 
 
دو شنبه 23 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 12:43 :: نويسنده : فاطیما

 

بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتم
 همه تن چشم شدم خیره بدنبال تو گشتم  
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
   شدم ان عاشق دیوانه که بودم
در نهان خانه ی جانم
 گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
 یادم آمدکه شبی با هم از ان کوچه گذشتیم
پر گشودیم در ان خلوت دلخواسته گشتیم
شساعتی بر لب ان جوی نشستیم
آسمان صاف و شب ارام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ی ماه فروریخته در اب
شاخه ها دست بر اورده به مهتاب
شب و مهتاب و گل و سنگ همه دلداده به اواز شباهنگ
تو به من گفتی از این عشق حذر کن
لحظه ای چند بر این اب نظر کن
اب ایینه ی عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا که دلت با دگران است
تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن
با تو گفتم حذر از عشق ندانم نتوانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پرزد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی من نرمیدم
باز گفتم که تو صیادی و من اهوی دشتم
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم نتوانم
اشکی از شاخه فروریخت
مرغ شب ناله ی تلخی زد و بگریخت
اشک در چشم تو لرزید
 ماه برعشق تو خندید
یادم امد که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
 نه گسستم نه رمیدم
 
شنبه 31 فروردين 1392برچسب:, :: 15:45 :: نويسنده : فاطیما

همرنگ گونه های تو مهتابم آرزوست

چون باده لب تومی نابم آرزوست

ای پرده پرده چشم تو ام باغ های سبز

در زیر سایه ی مژه ات خوابم آرزوست

بازو به دور گردنم از مهر حلقه کن

بر آسمان بپاش شراب نگاه را

بگزار از دریچه ی مهر تو بنگرم لبخند ماه را

 
شنبه 31 فروردين 1392برچسب:, :: 15:43 :: نويسنده : فاطیما

یکی را دوست میدارم ولی افسوس او هرگز نمیداند

نگاهش میکنم شاید بخواند از نگاه من ولی افسوس او هرگز نگاهم را نمی خواند که او را دوست می دارم

به برگ گل نوشتم من که او را دوست می دارم

ولی افسوس او آن برگ گل را بر سر زلفان زیبا کودکی آویخت تا او را بخنداند

به مهتاب من گفتم که ای مهتاب

سر راهت به کوی او سلام من رسان و گو که او را دوست می دارم

ولی افسوس یک ابر سیه آمد ز ره وانگه که روی ماه تابان را بپوشانید

صبا را دیدم و گفتم صبا

دستم به دامانت بگو از من به دلدارم که او را دوست میدارم ولی افسوس ز ابر تیره برقی جست و قاصد را میان ره بسوزانید

کنون وامانده از هر جا دگر با خود کنم نجوا

یکی را دوست می دارم ولی افسوس او هرگز نمیداند

 

 
چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:, :: 17:27 :: نويسنده : فاطیما

سلام،من آی لارم و نویسنده ی جدید وبلاگم و میز جلوی فاطمه میشینم.خوشحالم که میتونم براتون مطلب بزارم.امیدوارم که خوشتون بیاد و لطفا نظر هم بدین که در این باره خیلی خیلی خوشحال میشم.منتظر نظرات و انتقادات سازندتون هستم و این که هر مطلبی برای وبتون کپی میکنین با ذکر منبع باشه،ممنون...

من به عنوان نویسنده ی جدید15حقیقت رو راجب هر کسی که این پست رو میخونه میدونم:

1.الآن تو اینترنتی!

2.الآن تو وبلاگی هستی که من یکی از نویسنده هاشم!

3.یک انسان هستی!

4.الآن داری پست منو میخونی!

5.تو نمیتونی با زبون بیرون بگی "ژ"!

7.الآن داری امتحان میکنی!

8.الآن خندت گرفته!

9.اصلن ندیدی عدد 6 رو جاانداختم!

10.الآن چک کردی ببینی راست میگم یانه!

11.الآن باز خندیدی!

12.نمیدونی که من یه عدد رو چند بار نوشتم!

13.الآن چک کردی ببینی که کدومه!

14پیداش نکردی!داری ف.ح.ش.م میدی!

15.اینو نمیدونی که من دارم بهت میخندم چون منظورم عدد 1 بود که تاحالا 7بار نوشتم...

 
شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, :: 18:37 :: نويسنده : فاطیما

لطفا تا آخروبلاگ بخونید انقد جالب هست که وقتتونو براش بذارید پشیمون نمیشیدا

پس چرا نمیاد؟؟از یکشنبه منتظرشم

 
شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, :: 14:56 :: نويسنده : فاطیما

عشق چیزیست که بیش از هر چیزی داشتنش را دوست داریم...

و بیش از هرچیزی دادنش را دوست داریم..

و هیچکس درنمی یابد

که عشق همان چیزی است که همواره داده میشود و

پذیرفته نمیشود...

 
جمعه 23 فروردين 1392برچسب:کرکر خنده, :: 12:2 :: نويسنده : فاطیما

تابستان سال گذشته پسرخاله ام زیر چرخ تریلی رفت و له گشت و ما در مراسم ختمش شرکت کردیم خیلی میوه و خرما و حلوا خوردیم و خیلی خوش گذشت و ما خیلی خاک بازی کردیم من هرچه گشتم پسرخاله ام را پیدانکردم

من در پارسال خیلی درس خواندم ولی نتوانستم قبول شوم و من را از مدرسه اخراج کردند.

پدرم مرا به مکانیکی فرستاد تا کار کنم . اوستای من هر روز مرا با زنجیر چرخ می زد و گاهی که خیلی عصبانی میشد من را به زمین می بست و با ماشین مشتری ها از روی من رد میشد !

 

 

 



ادامه مطلب ...
 
چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:, :: 16:42 :: نويسنده : فاطیما

میدانی چراشمع میسوزد؟

بخاطر غصه هایش..

میدانی چرا اشک هایش داغ است؟

بخاطر بی وفایی آنهایی که او را سوزاندند...



ادامه مطلب ...