|
دو شنبه 23 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 12:43 :: نويسنده : فاطیما
بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره بدنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم ان عاشق دیوانه که بودم
در نهان خانه ی جانم
گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
یادم آمدکه شبی با هم از ان کوچه گذشتیم
پر گشودیم در ان خلوت دلخواسته گشتیم
شساعتی بر لب ان جوی نشستیم
آسمان صاف و شب ارام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ی ماه فروریخته در اب
شاخه ها دست بر اورده به مهتاب
شب و مهتاب و گل و سنگ همه دلداده به اواز شباهنگ
تو به من گفتی از این عشق حذر کن
لحظه ای چند بر این اب نظر کن
اب ایینه ی عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا که دلت با دگران است
تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن
با تو گفتم حذر از عشق ندانم نتوانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پرزد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی من نرمیدم
باز گفتم که تو صیادی و من اهوی دشتم
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم نتوانم
اشکی از شاخه فروریخت
مرغ شب ناله ی تلخی زد و بگریخت
اشک در چشم تو لرزید
ماه برعشق تو خندید
یادم امد که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نه گسستم نه رمیدم نظرات شما عزیزان:
این شعر زیبا مال خودته....؟؟؟
اگه اینطوره خیلی قشنگه من خوشم اومد راستی منم شعر مینویسم ولی به سبک تکست رپ معمولا موضوع نوشته هام لاو یا تنهاییه.........شاید بخندی و بگی که این دو تا سبک جدا از همه ولی واقعیت داره من هردو سبکو مینویسم!
|